۱۳۸۷ اسفند ۴, یکشنبه

زندگی دوباره


من یک مهندس کامپیوتر هستم، حدود ربع قرن سن دارم. همیشه با خودم فکر کردم اگه یه روز می خواستی دوباره زندگیتو شروع کنی‌ چی‌ کار می کردی؟
همیشه دوست داشتم تجربه این ۲ نوع زندگیو داشته باشم، هر دوشون با زندگی‌ الانم خیلی‌ فرق دارن، حیف که آدم یک بار بیشتر به دنیا نمیاد و زمان گشته دیگه برنمیگرده،

اولیش اینه که دوست داشتم یک ورزشکار می بودم، یه ورزشکر که از راه ورزش زندگی‌ می‌کنه، بجای سر کار رفتن بره سر تمرین، بجای مساله حل کردن بدوه، بپره، نفس نفس بزنه تا وقتی‌ که انرژی تو تنش باقی‌ نمونه. و بعد‌ها مربی‌ بشه.
ورزش، کاریٍ که فکر نکنم هیچ موقع ازش خسته بشم، یادمه تو دوران دبستانو راهنمایی شب قبل روزها یی که ورزش داشتیم از ذوقو شوق خوابم نمیبرد، یک مربی‌ بسکتبال داشتم که هیچ موقع یدم نمیره، میگفت تو اگه ادامه بعدی بهترین بعضی‌ کنه بسکتباله ایران میشی‌، میدونست که ورزشهای دیگه هم می‌کنم، یه بار به شوخی‌ میگفت اگه فردا مهردادو تو تیم ملی فوتبال برزیل هم ببینم تعجب نمی کنم. اینست که همیشه برام جالبه بدونم چه میکشد اگر آان راهُ انتخاب می‌کردم !!!!
یکی‌ دیگش موسیقی هست، یه هنرمندی که از راه آهنگسازی و نوازندگی زندگیشو بگذرونه، دانشگاهِ هنر بره و تخصوص در یک سازِ خاص داشته باشه، شاگر داشته بشئو هنرشو به اونا انتقال بده.همیشه برا جالب بوده که صدای سازی مختلفو در بیارم، برای همین چندین سازو شروع کردم، پیانو، تار، گیتار، کمانچه، تمبک، کیبورد. یاد گرفتین ساز‌های متنوع بیشتر از خبره شدن در یک ساز برام اهمیت داشته و داره...

از اینایی که گفتم هیچ قصد تمجید یا به خود بالیدن ندارم، فقط برام این سوال که ????what if چه میشد اگه یکی‌ از این دو آدم دیگر می بودم؟ دوست داشتم مثل یک شخص سوم زندگیشونو تماشا کنم، باهاشون صحبت کنم تا ببینم تو کدوم شخصیت آدم مفیدتری هستم، کدوم زندگی‌ روحم رو ارضا می‌کنه، کدوم آدمو بیشتر دوست دارم.

۱۳۸۷ بهمن ۳۰, چهارشنبه

یک روز برفی


تجربه جالبی بود. یادمه از زمان دبیرستان همیشه می خواستم تجربشو داشته باشم. من رشته های ورزشی مختلفی امتحان کردم و حتی مدال هم ازشون دارم از جمله:
1- بسکتبال
2- واتر پولو
3-شنا
4-تنیس
5-پینگ پنگ
6-والیبال
7-بکس
8-دایدوجوکو
9-آمادگی جسمانی
10-هندبال
11-پرش ارتفاع
12-پرش طول و پرش سه گام
13-اسکیت
14-هاکی
15-ژیمناستیک
16-سوارکاری
17-اسکی
این آخری مثل کنه به جون ما افتاده بود دیر زمانی. بالاخره قسمت شد (آقا طلبید)
در یک جمله: هیجان همراه خطر
با دو تا از همکارام صبح زودِ آخر هفته رفتیم یکی ازresort های نزدیک Seattle به اسم Snoqualmie، پیست نسبتاً مناسبی بود برای شروع. من با Snowboard شروع کردمو غیر از یکی دوبار اول زمین خوردن واقعاً لذت بخش بود.