۱۳۸۷ تیر ۳, دوشنبه

گرفتاریٍ پر از بی حوصلگی

این هفته دیگه هفته آخره، دو سال مسترز، به عبارتی پایان دوران تحصیل(البته برای الان) کی از فرداش خبر داره.
این هفته برام خیلی اهمیت داره. از یک طرف درسمو تموم می کنم و از طرف دیگر سرنوشتمُ برای بعد تعیین می کنم. پس فردا مصاحبه نهایی با ماکروسافت دارم. آدم وقتی از ایران خارج می شه تازه می فهمه جامه عمل پوشوندن به آرزوهاش چه قدر راحت تره.
این یه هفته باقی مونده یه آرامش خاصی داره. یه آرامش عذاب دهنده. شاید بشه تشبیهش کرد به آرامش قبل از توفان.
کمبود انگیزه، احساس ورم کردگی کاذب.
ولی با همه اینها هیجان تموم شدن اینا برام شیرینه. دوست دارم بعدا بشینم خودمو از دید یه شخص ثالث نقد کنم.

هیچ نظری موجود نیست: