۱۳۹۲ مرداد ۵, شنبه

تکان‌های عقب افتاده



بعد عمری بالاخره سری زدیم به وبلاگ. فقط می‌تونم بگم حیف که نمی‌نویسم، عمر زود گذر و همین نوشته‌ها خاطره انگیز می‌کنه. داشتم پست‌های قبلیم و مرور می‌کردم یه پست بود به اسم تلاش برای بقا. جالب دقیقاً وصف حال الانمه. دارم درس می‌خونم برا جاب اینترویو، دفعه پیش که اینترویو می‌دادم هم زمان بود با نوشتن تز‌، فکر می‌کردم که شق القمر کردم با این همه انعطاف و توانایی هندل کردن اوضاع. حالا تزی در کار نیست، "کار" در کار هست، از یه طرف باید بری سر کار، ددلاین داری، اونجا تموم شده، جیم بزنی‌ بیای خونه بشینی‌ پشت میز، یه سری تاپیکی که تو دانشگاه هم ازش متنفر بودم و دوباره بخونی....
.ولی‌ دلم روشنه، امیدوارم جواب بده، حالا ما که زورمونو زادیم، باقیش دست حج آقاست. 
حسابی‌ یاد دوران شیرین کنکور افتادم، یه درسی‌ میخوندیم، لامصب تموم هم نمی‌شد. ولی‌ تلنگر خوبی‌ بود، یه فشاری آدم هر از گاهی به خودش بیار خوبه، شرایط ایده آلی  اینه که زود تر جواب  اینترویو بیاد، اگه اکی باشه به قول امام یه تو دهانی محکمی بزنیم به این آمریکا 
تو این هیرو ویر، آمریکایی هم شدیم، جالب بود باید وای می‌‌ایستادی به پرچم آمریکا قسم میخوردی که به اصول این کشور پایبندی، 
همین جوری که دست روی سینه بود یاد صاف دبیرستان امام رضا افتادم، که چه قدر فحش نثار این آمریکاِ بنده خدا کردیم، خلاصه وجدانم فرمان داد دستتو بردار، آدم چشم دریده پر رو :).
به هر حل، حال ما خوب است، ولی‌ بهتر هم می‌توانست باشد، الهی امین، 
میریم تا فشار بعدی، امیدوارم این دفعه وقفه ۵ ساله نیفته :)