۱۳۸۷ تیر ۳, دوشنبه

گرفتاریٍ پر از بی حوصلگی

این هفته دیگه هفته آخره، دو سال مسترز، به عبارتی پایان دوران تحصیل(البته برای الان) کی از فرداش خبر داره.
این هفته برام خیلی اهمیت داره. از یک طرف درسمو تموم می کنم و از طرف دیگر سرنوشتمُ برای بعد تعیین می کنم. پس فردا مصاحبه نهایی با ماکروسافت دارم. آدم وقتی از ایران خارج می شه تازه می فهمه جامه عمل پوشوندن به آرزوهاش چه قدر راحت تره.
این یه هفته باقی مونده یه آرامش خاصی داره. یه آرامش عذاب دهنده. شاید بشه تشبیهش کرد به آرامش قبل از توفان.
کمبود انگیزه، احساس ورم کردگی کاذب.
ولی با همه اینها هیجان تموم شدن اینا برام شیرینه. دوست دارم بعدا بشینم خودمو از دید یه شخص ثالث نقد کنم.

۱۳۸۷ خرداد ۲۶, یکشنبه

چریدن برای بقا

وسط این هیرو ویر، کاشف به عمل اومد که جناب مایکروسافت از مصاحبه اول ما راضی بودن برامون مصاحبه دوم ترتیب دادن. بر این شدیم که یه گریزی به دوران پربار لیسانس بزنیم. بعضی موقعا خیلی دلم تنگ می شه برای اون دوران. خیلی دوست داشتم با معلومات الان برمی گشتم به اون روزا. سر کلاس، استادهای دودر، طرز فکر ساده اون موقع،... دوست داشتم اون موقع یکی پیدا می شد راه پیشرو بهتر برام تصویر می کرد.
داشتم می گفتم، درسای اون موقع، برنامه نویسی پیشرفته، برنامه نویسی شیء گرا، سیستم عامل.... کلی شو یادم رفته بود. الان این کاری و که میکنم اسمشو می ذارم چریدن، به عبارتی چریدن برای بقا

۱۳۸۷ خرداد ۲۱, سه‌شنبه

مشغولیت همه جانبه

وب لاگ کم می نویسم..
وقتم به سختی برای خودم می مونه
تز، گوگل، مایکروسافت..... همه همه...
به ظاهر زیاد هم نیستا ولی مشغولیت ایجاد می کنه . مشغولیت همه جانبه
شروع یه مرحله جدید زندگی هست، تجربه شو ندارم
فقط از این خوشحالم که این خودم هستم که برای خودم تصمیم می گیرم
دلم به یه ماه دیگه خوشه، آمریکا بعد هم خونه، بعدِ دو سال ناقابل

۱۳۸۷ خرداد ۱۶, پنجشنبه

Medical Question form


امروز بالاخره رفتم دندودپزشکی برای یک چک آپ کلی. خوشبختانه مشکل خاصی نداشتم. اینو می زارم به حساب ارث خانواده پدری که حداقل توی جنس دندون شانس اوردیم. اول که وارد شدم به این خاطر که دفعه اولی بود که می رفتم اونجا می بایست یه فرم کلی از تاریخچه پزشکی پر می کردم. یک سری سوال بود که نشون می داد آیا فلان مریضی یامشکل و داری یا خیر. منم داشتم با یه اعتماد به نفس مضاعفی همرو نه می زردم و خوشخحال از اینکه وقتی فرم به منشی بر گردونم هیچ اشکالی بهش وارد نخواهد بود. یه دفعه به ذهنم رسید آیا ممکنه روزی بشه که این فرم با ترس و لرز جوری که هزاران مشکل بهش وارد باشه یعنی پر از دزد و مرض پر کنم ؟؟؟ چه احساس بدی خواهد بود!!! چه خوب از این نعمت سلامتی که داره هر از گاهی یاد کنه...
مهرداد در حال تز نوشتن-م.م-